|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
مرد اونه که وقتی با اخم نگات میکنه بفهمی باید شالتو بکشی جلو
نه پسرای الان که تو قرار اول میگن شالتو بردار
ببینم موهات چه شکلیه
مرد اونه که بعضی اوقات انقدر درگیر کار و زندگیش بشه که تو
باید بری یه کم تنوع بدی به زندگیش
نه پسرهای الان که انقدر بیکارن
دائم باید براشون توضیح بدی که علاف نیستی
و نمیتونی همه وقتتو برای اونا بذاری
مرد اونه که بعضی وقتا شلخته باشه
تا تو دست ببری و باخنده موهاشو مرتب کنی
نه پسرهای الان که نزدیکشون میشی دکور موهاشون بهم میخوره
مرد اونه که ساده باشه
انقدر که فرق تیپ امروزش با تیپ دیروزشو نفهمی
نه پسرهای امروز که صبح تاشب جلوی آینه وایمیسن
امروز تی شرت صورتی میپوشن با قلبای سفید
فردا زرد با ستاره های آبی
مرد اونه که وقتی میفهمه دوستش داری
هواتو بیشتر داشته باشه
نه پسرای الان که هرچی بیشتر پسشون میزنی بیشتر میان سمتت
و اگه خیالشون راحت بشه میرن سراغ یکی دیگه
*****
آهای پسر سرزمین من
دیروز مردان غیورسرزمینم مردانه در میدان میجنگیدند
معلوم هست کجایی خیلی وقت است تو را گم کرده ایم
امروز داری توی آرایشگاه ها ابرو بر میداری
مو رنگ میکنی،دماغت را سر بالا میکنی
آهای پسر سرزمین من
دختران سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد
قوی باشد در سختی ها
در دشواری ها همراه و همیارشان باشد انقدر قوی وغیور باشد
که همه دنیا در برابرش کم بیاورد
آهای پسر سرزمین من
به خودت بیا
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
ﺩﻻﯾﻞ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﻥ: ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ:
ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﺣﺘﻤﺎ " ﻃﺎﻭﻭﺱ " ﺑﻮﺩ ..
ﺍﮔﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ " ﺁﻫﻮ " ﺑﻮﺩ ...
ﺍﮔﺮﺣﺸﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ " ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ " ﺑﻮﺩ ..
ﺍﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪ ..
ﺗﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻋﺸﻖ ..
ﺯﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﻭﻋﺪﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ....
ﺯﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ..
ﭘﺲ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ....
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﭼـﭗ ﺗﻮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﺟﺎ ﺩﻫﯽ ..
ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺍﺳﺖ ...
ﺯﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﯽﮔﺸﺎﯾﺪ ..
ﺩﺭﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﯾﻦ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ..
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺍﻭﺳﺖ ..
ﻗﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ!
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ
چه حكايت ِ جالبی ست...!!
كلمه ى زندگی با"زن" آغاز ميشود...
پس ببال به خود که آغازگر زندگی هستی...
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 391
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
مرد را حسین می گویند
که برای دین و غیرتش
جان و اهل بیتش را فدا میکند
مرد را ابوالفضل می گویند
که برای دین و مولایش
دست و چشمانش را فدا میکند
و
مرد را زینب می گویند
که برای دین و امتش
برادر و پسرانش را فدا میکند
مرد بودن را با نر بودن اشتباه نگیریم
کوفیان مرد نبودند
فقط نر بودند...
پ.ن:خودم نوشتم،خوشحال میشم نظراتتونو بگید
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 391
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
اگر من از همین امروز نقاب بزنم و بگویم در به در دنبال شوهرم و قصد ازدواج دارم و فرقی ندارد از کجا، محیطهای مجازی یا واقعی، اما قصد آشنایی دارم و هر کسی که به نظرتان خوب است، به من معرفی کنید، و ایراد بنیاسرائیلی هم نگیرم و کلاً زندگی همین است و بــاید ازدواج کرد و بـاید بچهدار شد و از اینکه مرا راهنمایی میکنید تا 10 سال دیگر پشیمان نشوم که چرا به حرفتان گوش ندادهام، و ملاکهایم را شبیه شما کنم و هرشب با فکر اینکه سنم دارد بالا میرود و امکان حاملگی کمکم دارد برایم صفر میشود و خواستگار در سن بالا کمتر میآید و چرا صغری و کبری زودتر از من ازدواج کردهاند و من هنوز مجردم و خدایاااا به دادم برس، به خواب بروم... و از اینکه دلسوز و نگران من هستید و حال خوش فعلیام را با حرفهایتان و استرسهای درونی خودتان به گُه میکشید، تشکر کنم و قدردان باشم، و از اینکه شما مردِ فعلی که با او هستم را نپسندیدید، شرمسار باشم و بگویم چشم به خاطر شما عوضش میکنم و یک مدل بالاترش را دانلود میکنم، و اگر ثابت کنم در تمام شبکههای تانگو و بیتاک و کوفت و زهرمار عضو میشوم تا با یک تکان دادن گوشی، پسرهای هممحلهای و اطرافم را شناسایی کنم و اینگونه تلاش خودم را برای یافتن فردی بهتر (مثلا با ماشین مدل بالاتر و ویلا و مدرک تحصیلی قاب شده روی دیوار و یا مدل ریش و موی فشنیتر) نشان دهم، و اگر هزارتا رشتهی علمی و غیرعلمی بخوانم تا ثابت شود مردِ رابطهی من برایم مفید است و دارد مرا تبدیل به یک دایرةالمعارف سیار میکند و اینگونه انگیزهام به زندگی و پیشرفتم را به شما نشان بدهم، و دیگر حلقم را ببندم و از افکارم و نیازهایم و سبک زندگی دلخواهم برای شمایی که در زندگی خودتان ماندهاید و هنوز نمیدانید به سمت کدام قبله در حرکتید که همهی امور را در تسلط خودتان میدانید نه خدایتان، حرف نزنم، آنوقت دیگر برای همیشه انگشتتان را از زندگی من بیرون میکشید؟! یا باز هم سوراخهایی هست که احتیاج به انگشـ.ـتمـ.ـالی شما باشد؟
پ.ن: بعد از سپری کردن یک بعدازظهر با دوستی که مهربان است اما دلسوزی بیموردش همیشه حالم را بد کرده، مجبور بودم این حرفها را اینجا بنویسم تا نترکم... عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 401
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
گاه آدمیزاد فکر میکند برای زندگی در این دنیا خلق نشده است، برای مرگ هم! و چه برزخ تلخ و فرسایشی است، زیستن بین زندگی و مرگ... و چه تضادِ دلهرهآوری است هیاهوی مردمانی که چنگ زدهاند به زندگیِ پر قیل و قالِ روزمرهشان.... و سکوتِ مرگ در ابدیتی خالی از تمامِ آن همه هیاهو و برنامهها و نقشههایی که مدام به دنبال خودمان میکشیدیم!
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

"نومی: بیحرمتی ِ واقعی... بیحرمتی که من درکش کردم، غیرقابل بخشش بود همون بیحرمتی که در حقِ خودمون انجام میدیم زمانی که از شخصیتِ واقعی که میخوایم داشته باشیم، خـــیلـــی مـــیتـــــرســیم!!"
*از سریال sense 8 عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
با یار، بحثمان شده بود... از آن بحثهایی که زن انتظار دارد مرد به جای رفتن در جبهه مخالف، با او همراه باشد و مشکل را حل کند اما درعوض یا بیاعتنایی میبیند یا محکوم شدن خودش را، بحثهایی که اگر تا ابد هم به همان روال ادامه داشته باشد جز دلخوری و حرص خوردن، چیزی عاید آدم نمیشود، بحثهایی که حتی میتوان ناگهانی تصمیم گرفت و از رابطه برای همیشه خارج شد...!
برخلاف عادت همیشگیام، صدایم را بالا بردم و احساس کردم در جبههی واقعی جنگم و داشتم تمام حرفهای تلنبار شده در روابطم را مسلسلوار بیرون پرت میکردم، که یکدفعه یار از جایش بلند شد و فکر کردم که میخواهد در را بکوبد به هم و برود، خودم را آماده کردم که اینبار من هم نه آرامم نه صبور نه مظلوم، و حتی اگر جا داشت، چنان در را میکوبم که تمام شیشههای اتاق بریزد و خشمم را سالها با خودم حمل نمیکنم و برای همیشه میروم! اما ناگهان به سمتم آمد و لـ.ـبم را بـ.ـوسـ.ید و با جملهی "خفهشو دیگه تولهسگ" آتشبس غیرمنتظره حکمفرما شد.
گریهام گرفت... از اینکه تمام جوش و خروش من برای عدم حس امنیت عاطفی بود. از اینکه فرد مغروری مثل او که سابقه نداشته چنین کاری در طول عمرش بکند، وسط تیرباران، یکدفعه بیاید و مرا ببوسد و با چشم بههمزدنی از جنگ به صلح برسیم. از اینکه چطور میشود تمام آن داد و بیداها و شیشهشکستنها و کافه بهم ریختنها و تا ابد دل به هیچ مردی نبستنها و غیره، با یک بــ.ـوسـه مثل یک حباب بترکد و ناپدید شود! عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
1) شاید از مرگ امیرحسین به بعد، و یا شاید قبلتر از آن، مدتی است که دو حس متناقض در من به موازات هم رشد میکنند؛ حس اول این است که منتظرم زودتر این چهار صباح زندگی هم تمام شود و ببینم آخر این دنیا و یا اول آن جهان، چیست؟! مثل کسی که تمام دورههای زندگی را گذرانده باشد و حالا در انتظار مرگ است، حسی که بیشتر شبیه کنجکاوی است و اینکه خیال آدم راحت باشد، همیشه اینطور نخواهد ماند! حس دوم اما مرگ را مدام به تاخیر میاندازد... فکر میکنم هنوز خیلی کارها را نکردهام، خیلی جاهای دیدنی را ندیدهام، خیلی عاشقیها را نکردهام، خیلی غذاها را هنوز خودم درست نکردهام، خیلی گلها را پرورش ندادهام، خیلی راز و نیازها را نکردهام، خیلی آوازها را هنوز نخواندهام و این زندگی لعنتی هوز زود است که از من گرفته شود!
2) در همین بازهی زمانی یاد شده، چندین بار اتفاق افتاده که چند دقیقه قبل از بیداری کامل، بیرون بودن از کالبدم و دوباره به جسمم برگشتن را میبینم، بار اول فکر میکردم مُردم! چرا که تمام اطرافم را میدیدم و صداها را میشنیدم (اتفاقاتی که بعد از بیداری متوجه میشدم در واقعیت پیش آمده و یا هنوز در حال جریان است) حتی به این طرف و آن طرف میرفتم و اعضای خانواده را صدا میزدم، اما دیگران مرا نمیدیدند و فکر میکردند که من هنوز خوابم. وضعیت اسفناکی بود، هرچند خودم را فرد مهمی نمیدانم اما از اینکه در آن لحظه فکر میکردم حالا بعد از فهمیدن مُردن من چه رنجی متحمل میشوند، در عذاب بودم! در دفعات بعد اما قویتر شدم، تصاویر و صداها واضحتر بود و توانستم با فاصلهی بیشتری از جسمم باشم، اما همیشه موقع برگشت با صدای ناله و خشک شدن دهان همراه بود.
3) همیشه فکر میکنم مهمترین و با شکوهترین اتفاق "مرگ" است، گاهی فکر میکنم به همین راحتی است، انسان بیآنکه بفهمد از کالبدش جدا میشود و بعد اتفاقات را نظاره میکند، و گاهی فکر میکنم شاید لحظهی دردناکی است، مثل جنینی که بند نافش را از عالم رحم میبرند و با گریه و ترس وارد دنیای جدید میشود اما بلافاصله در آغوش مادر که از بطن او زائیده شده، آرام میگیرد و تمام ترسهایش را فراموش میکند! و گاهی فکر میکنم اگر بعد از بریدن بند ناف، مادر مُرده باشد، کدام آغوش، پناهگاه آنهمه ترس و وحشت دنیای جدید میشود؟!
موسیقی عجیبیست مرگ بلند میشوی و چنان آرام و نرم میرقصی که دیگر هیچکس تو را نمیبیند
گروس عبدالملکیان
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
روی چمنهای پارک با یار روبهروی هم نشستهبودیم، از پشت سر یار، آقایی جوانی با چند خانم و آقای دیگر رد شدند، یک لحظه دهانم باز ماند... پرت شدم به 8 سال پیش، هیچ بعید نبود آقای جوان همان پسرکِ آن روزهای عاشقی من بود، نگاهمان در هم تلاقی کرد، از پشت یار رد میشدند و چشمان من با تپشهای نیمهجان قلبم، همراهیشان میکرد... یعنی واقعاً خودش بود؟ آخرین بار گفته بود که گاهی به اصفهان میآید و میخواست حرص مرا در بیاورد و من هم از سر دوست داشتنش و غرور، حرص او را در میآوردم که برایم مهم نیست و هرکجا که میخواهد باشد و بعد گریه میکردم و هی خاطراتم را با او مرور میکردم!
8 سال گذشت... 8 سال از آخرین باری که در یک روز پاییزی یک شاخهی رز برایش خریده بودم و با غرور راه میرفتم که انگار ملکهی زمین و آسمانم و خوشبختترین دختر دنیا.... 8 سال گذشت و در تمام این سالها به مرور برایم کمرنگ شد، عقلم نشست در صدر مجلس و احساس و تمام هورمونهایم را دفن کرد، دوران شعر گفتن تمام شد، دوران دست و پا لرزیدن برای کسی تمام شد، دوران مست شدن از اینکه در کنار کسی راه میروی و دورانی که بدنت، زیباترین و متفاوتترین بدن بود!
من هنوز هم نمیدانم آن پسرک که بود... چرا یکبار عاشقپیشه میشد و یکبار خودش و مرا فراری میداد از هرچه عشق است و اسمش را میگذاشت "بازی با آتش..."، چرا عاشقانههای نادر ابراهیمی را با دستخط قشنگش به من تقدیم کرد، مرا بوسید، در هم تنیدیم جوری که هنوز بوی عطری که آن دوران صرفاً برای او میزدم را به یاد میآورم، و بعد دم از خدا و پیغمبر زد و اصول شرعی را به من یادآور شد... چرا با اینکه مرا کافر میدانست، در اوج مشکلاتش که فقط سیگار پشت سیگار روشن میکرد، به من میگفت به دعای تو اطمینان دارم، برایم دعا میکنی؟ چرا تشویقم میکرد به 3ـ.ک./ص و بعد تشویقم میکرد به نماز اسلامی خواندن؟!
چشمانم دیگر دنبالش نکرد... سرم از مرور این همه تناقضاتش دوباره درد گرفت، بغض کرده بودم و توانِ گریه کردن نداشتم... برگشتم به خانه، هنوز روسری سیلک قرمز که مخصوص اولین دیدارمان بود، نگه داشته بودم... روسری را باز کردم، چقدر به نظرم کوچک و بچهگانه شده بود، ولی آن زمان به نظرم بزرگ و زیبا بود، حس اعتماد به نفس میداد، حس عاشقی، حس دلبرِ کسی بودن، و حالا نگاه میکنم به اندازهاش... به اینکه بزرگ نبود، زیبای خاص هم نبود، فقط یک روسری معمولی بود با رنگ قرمز!
فیدنوشت: همراهان وبلاگی، چنانچه فید وبلاگ را دنبال میکردید، به علت تغییرات و زلزلهی بلاگفا، لطفا مجدداً این فید را اضافه کنید. http://feeds.feedburner.com/esfandbano یا روی آیکون RSS سمت چپ وبلاگ کلیک کنید. عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
من و خواهرم که البته دوقلو نیستیم، همیشه خوابهایی که مربوط به یک واقعه و اکثراً هشداردهنده است را با هم و تقریبا در یک زمان میبینیم! فرقی ندارد که در جریان کاری باشیم یا نه، در یک محل باشیم یا نه، در یک شهر دیگر و زندگی جداگانهای باشیم یا نه، صبح بیدار میشویم به هم خبر میدهیم چنین خوابی دیدهام و بعدش اتفاقی که فکرش را هم نمیکردیم میافتد!
خیلی برایم جالبتر شده است که وقتی نسبت به یک فامیل یا آشنای دور که سالی یکبار فقط در مناسبات عیددیدنی، همدیگر را ملاقات میکنیم، و اتفاقی مثل مرگ یا حادثهی تصادف یا غیره برایشان پیش میآید، قبل از آن حادثه، هر دو خواب آن افراد را میبینیم و حتی از یاد میبریم، تا یکی دو روز بعد که با شنیدن خبر واقعی، شوکه میشویم!
این جریان تقریبا مرا کنجکاو کرده، اینکه ما هر دو و تقریبا در یک بازهی زمانی مشترک، علائم هشدار و یا نشانههایی راجع به فردی یا واقعهای را در خواب میبینیم، آیا ارواح ما نقطه اتصال مشترکی دارند؟! آیا دنیای موازی وجود دارد که در آن ما باز خواهر هستیم و مُشرف به بعضی اتفاقات که در آن دنیا از لحاظ زمانی، کمی زودتر رخ میدهد؟ یا اصلن چیز خاصی نیست... اتفاقی است و کشکی؟! عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 920
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1394 |
نظرات ()
|
|
|
|
|