هوالمحبوب:
اینجــــــا که مـــنم قیــمـــــت دل هـر دو جهــــان اســـــت
آنجــــا که تویــــی در چه حســـاب اســــت دل ِ مــــا ...؟!
حسابش را بکنی سه چاهار سالی میشود مسنجر پسنجر نرفته ام.گه گاه موقع چک کردن ایمیل هایم پی ام داشته ام و گاهی هم موقع گشتن دنبال جمله و کلمه ای گذرم اتفاقی به آن طرف ها افتاده و رودر بایسی ماندگارم کرده چندین و چند دقیقه و ساعت حتی!
چندین و چند شب است هوس شعر کرده ام و تو خودت خوب میدانی شعر تنها از دهان تو شنیدن دارد با آن لحن جدی ات که تحکم آمیز میخوانی و دل آدم غنج میرود وقتی تصورت میکند موقع خواندنشان! چندین و چند شب بود دلم شعر شنیدن میخواست که گفته بودم برایم شعر بخوانی و صدایت را گوش میدادم با آن بیت بیت های معشوقه ی چادری ،آن هم وقتی من چادری نبودم و حسودی ام میشد به دختره درون شعر ...
مسنجر باز شد و به جای غرق شدن در صدای این و آن به همان آی دی که آن روزها محض خاطر من ساخته بودی اش تا شعر بخوانیم زل زدم و یک عالمه مرور کردم آن شب های سرد زمستان را که تو خوب نبودی و من سر در گم بودم برای انجام کاری که حالت را بهتر کند.همان شب ها که عاشقت نبودم و فقط الی بودم...!
شاید همان یکی دو بار بیشتر به خاطر خواستنم آن لاین نشده بودی و شاید حتی خاطرت هم نبود و نیست که بعد از این چند سال بیایی و جمله هایم را که برایت فرستاده ام بخوانی.شاید فکر کرده ای وقتی حقیقی هستیم چه احتیاج به مجاز است ولی ... ولی تو که خوب مرا میشناسی که به هر جا و هر وسیله چنگ میزنم محض حرف زدن با تو.برای همین است که وقتی دیدارمان تمام میشود ،روی می آورم به اس ام اس،وقتی اس ام اس تمام میشود ،چشمهایت را که میبندی میروم سراغ وبلاگ یواشکی مان و هی برایت مینویسم و اشک میشوم و لبخند،وقت بستن چشمهای خودم که میشود جمله میشوم در این نرم افزارهای اجتماعیه تازه مد شده تا بیدار شدنت را بشنوم . دلم که پر میزند و بغض همزمان خفه میکند و پر میشوم از دوست داشتنت و یا بغض میشوم از ناراحته نبودنت می آیم اینجا و کلمه رج میزنم و میدانم اگر این همه دور نبودیم هر روز یادداشتی میشدم توی جیب بغل پیراهنت یا جیب پشتی شلوارت...
امروز یک عالمه مثل همیشه برایت نوشتم و نمیدانم چرا آمدم سمت ایمیل هایم.یادم نمی آمد آخرین بار کی برایت ایمیل داده بودم و لی خوب یادم می آمد اولین بار کی برایت ایمیل فرستاده بودم...
گم شده بودی،گم که نه! انتظار این همه بی خبری را نداشتم وقتی آنقدر حالت خوب نبود و برایت نوشته بودم :" اینجا که منم قیمت دل هر دو جهان است ..." و خجالت کشیده بودم مصرع دومش را بنویسم که " آنجا که تویی در چه حساب است دل ما ..."
حالت را پرسیده بودم و معنای اسمت را که توی گوگل سرچ کرده بودم برایت فرستاده بودم که اکتشافاتم را تحسین کنی و تایید! زمستان بود و چندم دی ماه و به خیالم هم نمیرسید یک روز کسی که نبی خوانده بودمش بشود پیغمبر ِ زندگی ام ...
باز هم ایمیل هایم را زیر و رو کردم،چشمم به هزاران ایمیل دیگر افتاد از هزاران آدم ِ ِ دیگر. دو سه تا ایمیل از گل پسر و یکی دوتا هم از بچه ی جناب سرهنگ و شونصدتای دیگر از دیگر آدمهای پر رنگ و کمرنگ...
همه شان را خوانده ام و لبخند زدم.لبخند زدم به تصورات آن ها و باورهای آن روزهایم. به درگیر شدنم با زندگی هاشان و لحظه هایی که سخت یا آسان گذشته بود.به باورهایم که دستخوش یک عالمه اتفاق و حادثه شده بود و تنها ثمره اش عاقلانه و عاشقانه خواستن ِ تنها یک نفر از این سی و چند سال زندگی ام بود که تو بودی ...
یک عالمه ایمیل هایم را آن روزها پاک کرده بودم و یک عالمه شان را حالا داشتم.همه ی شعرهایت که خواسته بودم بعد ازسرودن و خواندنشان برایم بفرستی،عکس های گردش و دور بودنت از من،عکس دستهایی که می مردمشان با آن ساعت و انگشترت و آن ایمیل که وقتی جزیره بودم نوشته بودی که همیشه دوستم داری و پای ایمیل روزهای لجبازی ام که خواسته بودی با هم حرف بزنیم که خوب نیستی و من قهر بودم یک عالمه غصه خوردم و به خودم لعنت فرستادم وقتی با این همه دوستت داشتن اذیتت کرده بودم و گم شده بودم ...
تو آنلاین نبودی،خیلی وقت است که نیستی.شاید استراحت میکردی و شاید مشغول آماده کردن غذا بودی که باز چنگ زدم به یکی از وسیله هایی که میشد برایت حرف شوم و یک عالمه نوشتم محض تمام شدن حرفهایی که هیچوقت تمامی نداشت و دلم میخواست برایت بنویسم ... که این بار خجالت جای خودش را به بغض داد و باز نشد بنویسم که "آنجا که تویی در چه حساب است دل ِ ما ...؟!"
عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd
:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0